چَ�رت و�َ پ�َرت´ |
|
فاتح فرومند، دوست دارم از چیزایی که اطرافت میبینی بهم بگی. وقتی از میدون انقلاب تا چهاراهولیعصر پیاده راه میری. بوی گالوِی میاد. 3:09 AM - آرش فتاحی - 0 comments
این نوشته دروغ است. من دروغم. کلماتی که اینجا نوشته میشوند، دستخوش تغییر زمان میشوند. کلماتی که اینجا نوشته شدهاند باید حداکثر تا 24 ساعت قبل، اینجا نوشته میشدند. من دروغم. این نوشته ها دروغند. 24 ساعت قبل دروغ است. حداکثر، دروغ است. زن، دروغ است. نشانه، وجود ندارد. احساسات، ملموس نیست. قبر، تاریک است. من روی تختم دراز کشیدهام. منطق، ملموس نیست. حرف، ملموس نیست. عمل، عمیق است. کلمات، وابستهاند. من، وابستهام. تو، وابستهای. قبر، وابسته است. ضجه، عمیق است. کثافت، عمیق است. صدای شیفتگی لاکپشتی میآید که چوب دهانگیرش را دو مرغ ماهیخوار در آسمان با خود میبرند. من نمیتوانم زیر آب نفس بکشم. شایدهای بسیاری وجود دارند. پشت سرهم عشقهایم را گم میکنم. قلبم با خودش فاصله دارد. سیستم گرمایشی بدنم معکوس کار میکند. میانِ هر دو ایستِ زمانیِ قلبم، یک ایستِ زمانی وجود دارد. صدای برخورد کفشی چرمی با زمینِ سفت از راهروی پشتی میآید. صدای آه و نالههای مادرم از پشت در میآید. من روی تختم دراز کشیدهام. من وابستهام. به تو. من میزانِ دقیقی برای سنجش وابستگیام به تو ندارم. من میزان دقیقی برای سنجش وابستگیام به این تخت ندارم. من میزان دقیقی برای سنجش وابستگیام به کلیدِ درِ این اتاق ندارم. من میزان دقیقی برای سنجش وابستگیام به میز ناهار خوری در آشپزخانه ندارم. من نیازی به میزان دقیقی برای سنجش ندارم. 11:32 AM - آرش فتاحی - 1 comments |