چَ�رت و�َ پ�َرت´ |
|
خیلی ساده، در گوشتان . و شما نمیشنوید. آنها فریاد میزنند. و شما فقط صدای درونیه شکمتان را میشنوید که قاروغور میکند. یا ملچ و مُلوچ. زندگی سخت و سفت است. مثل دو ثانیه. مثل دختری که میتواند جلوات ایستاده باشد. صدایت گوشم را کَر میکند. پُر میکند . پُر میکند از پُرکردنیها. در کودکی همیشه دیر میجنبیدم. سالهاست که در خواب سعی میکنم دیر نجنبم. سعی میکنم فریاد بکشم وقتی به پیکنیک رفته ایم و من و آن تنهء درخت تنهاییم و مار میآید. یا وقتی قفلِ در خانه باز میشود و من به تو پناه میآورم و تو فاحشگی میکنی. دیگر دیر نمیجنبم. فقط کُند شده ام. کندتر از آنی که مغز خسته ام بتواند چیزی را تحلیل کند. از دهانم بیرون میریزد. تُف. صدایت را حتی نمیشنوم. اگر من نباشم . اگر من نباشم، چیزهایی هستند که تو هنوز میتوانی از آنها لذت ببری. خودت را به آنها بمالی. پیدا میکنی. پیدا کردنیها همیشه پیدا میشوند. خودت را با آنها ارضاء کنی. منظورم ارضا نیست. تق و لق است دهانهء گشادترین ذهن من در این لحظه. سینتی سایزرهایم. حتی بِیسین سیتی هایم. "مای" ددلی لیتل میهُو . کوفته ام. مثل آب در هاون. و تو بودی که مرا نجات دادی. یغه ام را از پشت گرفتی و کشیدی. داشتم پَرت میشدم. از عقب. و شاید اصلا درهای وجود نداشت. شایدها زیادند. ولشان کن. شب بیشتر از اینکه تاریک باشد، عمیق است. عمیق و نرم. مثل تو. اشتباه نکن لطفا. لااقل اینبار را. تَه ندارد. آسمان. و ستاره ها و ماه نزدیکتر از آنند که فکرش را میکنی. جای من هم به آنها نگاه کن. ماه گرد است. جای من هر کاری دلت خواست بکن. آرامم. فکر کنم دیروز بود که رفتم. هنوز دفنم نکردهاند. من یک احمق افسرده نیستم. ترجیحا هیچکدام. نَرم. سیکرتهایت را به من بگو. سکسهایت را. قیافه هایت را. نگاههایت را. چشمهایت را. نفسهایت را. شمارشان را. سینههایت را. سُستیهایت را. سیگارهایت را. پلکهایت را. درازا و طولت را. پسامدهایت را. همهء پستانداران را. سخت است. میدانم. به درد هیچکداممان نمیخورد. 1:02 PM - آرش فتاحی - 0 comments |